نوشته شده توسط : بددهن

سی و هفت سال تو سکوت زندگی کردن مثل هیچ چیز نیست جز سی و هفت سال سکوت. سی هفت سال خلا که مغزتو پر کرده و هرگز نمی تونی از دستش خلاص بشی. اولین باری که فهمیدم با بقیه فرق دارم و اونا چیزی به نام صدا رو میتونن درک کنن و من نمیتونم اصلا یادم نمیاد ولی اولین کسی که دیدم اونم مثل من نمیدونه صدا چیه رو خوب یادمه معلم کلاس اولم خانوم پرتویی. چهره ی مهربون و چشمهای روشنشو که صاف تو چشم های من نگاه می کرد و با دستاش اشاره میکرد که دستشو بگیرم رو هرگز فراموش نکردم.روز اول مدرسه بود و من اصلا نمیدونستم اونجا کجاست واسه همین هم ترس عجیبی داشتم و دست مادرمو سفت گرفته بودم و خودمو تو چادر مشکیش قایم کرده بودم. پیش دبستانی که میرفتم مادرم با من میومد وکنارم مینشست ولی مطمئن بودم که امروز میخواد منو تنها بذاره.از لای چادر خانوم پرتویی رو میدیدم که با لبخند به من نزدیک میشه،اومد کنارم نشست و دستشو دراز کرد تا من دستشو بگیرم ،به لبهای قرمز ش که دندونای سفید و ردیفشو قاب کرفته بود نگاه میکردم،بر خلاف بقیه لباشو تکون نمیداد ؛فقط لبخند میزد به مادرم نگاه کردم دستشو که دستمو محکم گرفته بو شل کرد که یعنی برو.رفتم کمی بغض داشتم سکوت هم که بود.این که می گم سکوت  یعنی دنیای من. دنیایی که مسلما شما درکش نمیکنین همونطور که من دنیای شما رو نمی فهمم. صدایی رو تا به حال نشنیدم که سکوت رو بتونم باهاش تعریف کنم . سکوت برای من مثل دستهای بی تحرک پدرم بود وقتی که می مرد.پیر نبود اما شیارهای روی صورتش خیلی عمیق بود عمیق و مهربون.مات مونده بودم و به مادرم که داشت جیغ میکشید نگاه میکردم، اولین بار بود که حس کردم چه خوبه که نمی شنوم .بی حس شده بودم وهیچ حرکتی نمی تونستم بکنم .

آروم کنار پدرم نشستم و دستشو گرفتم توی دستم . هنوز گرم بود ولی تو سکوت مطلق.


:: موضوعات مرتبط: پرت و پلا , ,
:: بازدید از این مطلب : 251
|
امتیاز مطلب : 142
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 17 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بددهن

 

این خدای بخشنده و مهربان بعضی وقتها کارهایی میکند که آدم چارچنگولی در آن میماند ،چه برسد به ما !
چند سال پیش بین دوستان مد شده بود که برای سفر معنوی حج ،آن هم از نوع دانشجویی اش ثبت نام کنند. ما هم به اتفاق تنی چند از دوستان بدتر از خودمان رفتیم اسم نوشتیم که شاید خدای متعال ما را هم طلبید .با خودمان گفتیم برویم مکه شاید آدم شدیم خیر سرمان!
بین دوستان عده ای بودند که به قول معروف نور بالا میزدند ؛ آن نماز شبها و آن دعاهای جورواجوری که اینها میخواندند را اگر بر کوه نازل میکردند لاجرم کوه پاره می شد.چه برسد به قرعه کشی حج!
فکر میکردیم اگر کسی قرار است طلبیده شود همین دوستان اولیاالله هستند نه یکی از اوباشی مثل ما. ولی همین خدای متعال رکبی زد به آنها که در تاریخ ثبت شد. دوستم سعید به حج رفت و آنها با چشمانی اشکبار به حکمت خداوند فکر میکردند!
سعید از حج برگشت بدون ذره ای تغییر ؛حتی آن خنده های مسخره اش هم تغییری نکرد. گفتم : "اونجا که بودی گریه هم کردی؟"
گفت:" اونجا خیلی فضاش سنگینه، اگه حواست نباشه جوگیر میشی و گریه میکنی، ولی من گریه نکردم!"


:: موضوعات مرتبط: اجتماعی , کیمیای سعادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 11 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بددهن

 

بوسه مگر چیست فشار دو لب       این که گنه نیست چه روز و چه شب
 
کلاس سوم راهنمایی بودم که اولین بار این بیت  پر مغز را در آزمون  ورودی  تیزهوشان ،روی صندلی ایی که بر آن نشسته بودم دیدم.
در آن دوران نوجوانی سخت شیفته ی زیبایی و صلابت این بیت سترگ شدم .بوسه را به معنای واقعی کلمه با پختگی تعریف کرده بود با سادگی تمام و بی کم و کاست . البته در نگاه اول این بوسه آن هم با آن فشار زیاد کمی خشن به نظر میرسد ولی با نگاهی عمیق تر به زوایای پنهان این فشردن روحانی در می یابیم که  مقصود عاشق از این عمل خشن چیزی جز فنا شدن در معشوق نیست که پر واضح است که برای فنا شدن یه چنین فشاری البته دو طرفه نیاز است. وتازه اگر مصراع دوم یعنی" این که گنه نیست چه روز و چه شب" را به آن  اضافه کنیم روح عشق وارد ماجرا شده و عاشق و معشوق را کاملا از هر گناهی چه در روز روشن و در ملا عام باشد و چه در شب تار و در ملا خاص تطهیر می کند.
آن روز در زندگی ام روزی فراموش نشدنی شد و این بیت تلخی رد شدن در آن امتحان کذایی در کامم را به شیرینی یک فشار نوستالژیک تبدیل کرد.


:: موضوعات مرتبط: کیمیای سعادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 5 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بددهن

با من تماس جنسی نگیر، smsبده!



:: موضوعات مرتبط: عرفان ِ چاله میدونی , کیمیای سعادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 2 آبان 1389 | نظرات ()