این خدای بخشنده و مهربان بعضی وقتها کارهایی میکند که آدم چارچنگولی در آن میماند ،چه برسد به ما !
چند سال پیش بین دوستان مد شده بود که برای سفر معنوی حج ،آن هم از نوع دانشجویی اش ثبت نام کنند. ما هم به اتفاق تنی چند از دوستان بدتر از خودمان رفتیم اسم نوشتیم که شاید خدای متعال ما را هم طلبید .با خودمان گفتیم برویم مکه شاید آدم شدیم خیر سرمان!
بین دوستان عده ای بودند که به قول معروف نور بالا میزدند ؛ آن نماز شبها و آن دعاهای جورواجوری که اینها میخواندند را اگر بر کوه نازل میکردند لاجرم کوه پاره می شد.چه برسد به قرعه کشی حج!
فکر میکردیم اگر کسی قرار است طلبیده شود همین دوستان اولیاالله هستند نه یکی از اوباشی مثل ما. ولی همین خدای متعال رکبی زد به آنها که در تاریخ ثبت شد. دوستم سعید به حج رفت و آنها با چشمانی اشکبار به حکمت خداوند فکر میکردند!
سعید از حج برگشت بدون ذره ای تغییر ؛حتی آن خنده های مسخره اش هم تغییری نکرد. گفتم : "اونجا که بودی گریه هم کردی؟"
گفت:" اونجا خیلی فضاش سنگینه، اگه حواست نباشه جوگیر میشی و گریه میکنی، ولی من گریه نکردم!"
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی ,
کیمیای سعادت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36